اين نكته كه گفتار و رفتار و كردار ما نوادگانِ كوروش بر هيچ صراطي مستقيم نميآيد و از هيچ قانون و قاعدهاي پيروي نميكند، نه تنها باعثِ بهت و حيرتِ ديگر اقوام اين كرهي خاكي ميشود كه خودمان را نيز وامي دارد تا به هر مقولهي تازهاي كه وارد اين سرزمين ِعجايب ميشود، پسوندِ خوش آهنگِ "ايراني" را ببنديم تا هم به خود و هم به بانيانِ اصلي و مبدعانِ آنها، تفاوتِ ريشهايِ عملكردِ آن مسائل را در هزارتويِ اين فرهنگِ دو هزار و پانصد ساله گوشزد كرده و دردِ ناشي از گزيدگي ِانگشتِ حيرتِ اين از همه-جا-بيخبران را اندكي التيام بخشيم.
براي روشنتر شدن موضوع ميتوان به گلهاي سرسبد اين بوستان، از جمله "مشروطهي ايراني"، " مدرنيتهي ايراني" يا "تجددِ ايراني" اشاره كرد. اما اين بدان معني نيست كه تنها در پيشامدهاي بزرگ و تاريخ ساز ميتوان مثالهايي از اين دست يافت كه در تكتكِ شئوناتِ زندگيِ ايراني اين موضوع همچون كفر ِابليس نمايان است. بعنوان مثالي جزيي ميتوان به خريدِ كتابِ"ايراني" اشاره كرد كه – حداقل انتظار ميرود – قشر ِروشنتر و منطقيتر ِجامعه در آن دخيل باشند. از جمله ويژگيهايي كه خريدار ِايراني بعنوان پارامترهاي مثبتِ كتاب براي خريدِ آن در نظر ميگيرد ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
انتشاراتي كه كتاب را چاپ كرده.
نام مترجمي كه كتاب را ترجمه كرده.
قيمتِ كتاب كه در صورت كم بودن نشان از يارانههاي دولتي و دستهاي پنهان در انتشار كتاب دارند.
اشخاصي كه بر كتاب نقد و تفسير نوشتهاند.
استقبالِ ديگران از كتاب مورد نظر
نوبتِ چاپ، تيراژ، مشخصات ظاهري از قبيل ِقطع و رنگ و نوع جلدو ...
و البته دستِ آخر و در پارهاي موارد موضوع ِكتاب.
يا از آن جمله است لعن و نفرين ِمردم بر باعث و باني ِپخش شدنِ سيديهاي شخصي افراد در جامعه و همزمان تلاش ِپيگيرشان براي دستيابي به آنها يا رساندن آنها به دوستان و آشنايان و بحث و تبادل نظر در مورد كيفيت و ديگر ظرافت هاي فيلم. دفاع يا رد كردنِ نظريات و گفته هايِ ديگران، بدون اطلاع و تنها بخاطر ِشخصي كه اين گفتهها را از او شنيده يا خواندهايم. و بسياري مطالبِ ديگر كه ميدانم كه ميدانيد.